فعالیت ‏ها در نجف اشرف

فعّالیت ‏های تحصیلی:

استاد معظم، قرآن كریم را نزد مرحوم والد و والده فرا گرفت و نیز همشیرهٔ ارشدش علاوه بر قرآن، گلستان سعدى و كتاب هاى درسى سال هاى اوّل، دوّم و سوّم ابتدایى را به معظّم ‏له آموخت.

با توجّه به وضعیّت نامناسب مدارس آن روز و نیز به منظور فراگرفتن كامل زبان عربى، والد استاد وی را براى تحصیلات ابتدایى به مدرسهٔ “منتدى النّشر” كه زیر نظر مرحوم آیت اللّه محمّد رضا مظفّر رضوان‏ الله ‏تعالى ‏علیه اداره مى ‏شد، فرستاد. از ابتدا به كلاس سوّم رفت و تا كلاس اوّل متوسّطه را در همان مدرسه به تحصیل ادامه داد.

پس از آن، با راهنمایى مرحوم پدرش به تحصیلات حوزوى روى آورد. از این رو، از سال ۱۳۴۷ش تحصیلات حوزوى را شروع كرد.

دروس مقدّمات و سطوح را و برخى از دروس (نظیر شرح صمدیه، حاشیهٔ ملاعبدالله، مقدارى از معالم و مقدارى از شرح لمعه، كفایه و رسائل) را نزد مرحوم پدرش خواند و بقیّه را نزد اساتید و علمای بارز حوزهٔ علمیّه نجف از جمله: مرحوم آیت‏ الله سید عزالدّین بحرالعلوم رحمة الله علیه (مقدارى از لمعه)، آیت اللّه العظمى سیّد كاظم حائری (اصول فقه و بخش اعظم رسائل)، شهید آیت‏ الله شیخ محمّدتقی جواهری رحمة الله علیه (بخشى از مكاسب)، مرحوم آیت اللّه شیخ عبدالمجید روشنى رحمة الله علیه (مقدارى از مكاسب)، آیت اللّه سیّد محمود هاشمى شاهرودى حفظه الله (بخشى از مكاسب)، مرحوم آیت ‏الله حاج سیّد عبّاس خاتم‏ یزدی رحمة الله علیه (مقدارى از كفایه)، مرحوم آیت ‏الله سیّد حسن مرتضوى رحمة الله علیه (بخشى از كفایه)، مرحوم آیت اللّه حاج آقا مصطفى خمینى رحمة الله علیه (تفسیر و علوم قرآن)، مرحوم آیت اللّه معرفت رحمة الله علیه (تفسیر و علوم قرآن)، مرحوم آیت اللّه شهید سیّد محمّدباقر حكیم رضوان الله تعالی علیه (تفسیر و علوم قرآن)، و مرحوم آیت ‏الله شیخ عباس قوچانی رضوان الله تعالی علیه (حكمت شرح منظومه و جلد اوّل و دوّم اسفار) گذراند.

پس از اتمام سطح در سال ۱۳۵۳ش، مراحل عالی دروس حوزوی (درس‏ خارج فقه و اصول) را از محضر اساتید بزرگی چون مرحوم آیت اللّه العظمى خویى رحمة الله علیه (قسمتى از مباحث زكات) و مرحوم شهید آیت اللّه العظمى سید محمد باقر صدر رضوان الله علیه (بخشی از مباحث علم اصول و مباحث طهارت) و همچنین در جلسات اخلاقی مرحوم حضرت امام خمینی رضوان ‏الله‏ تعالى ‏علیه (در ایام تبعیدشان به نجف) بهره مند شد.

فعّالیت‏ های سیاسی:

حضرت استاد، فعّالیّت هاى سیاسى خود را در نجف اشرف آغاز كرد. وی در اثر علاقهٔ شدید به حضرت امام در بیت معظّم ‏له رفت و آمد داشت و در نشر آثار و اعلامیّه ‏ها و کتاب “حكومت اسلامى” امام، در عراق فعّالیّت مى ‏كرد. از سوى دیگر، در جلسات درس مرحوم آیت اللّه العظمى سید محمد باقر صدر (رحمة الله علیه) نیز حضور فعّال داشت.

در نتیجهٔ این فعّالیّت ها و ارتباطى که با جوانان دانشگاهى در عراق داشت، تحت تعقیب دستگاه امنیّتى رژیم بعث قرار گرفت و حدود یک سال، زندگى مخفیانه داشت.

فعالیت ‏ها در ايران

هجرت به قم و آغاز مبارزه سیاسی:

استاد معظم، در سال ۱۳۵۴ش از عراق رخت بسته و به قم مهاجرت کرد و از همان آغاز به سازمان امنیت احضار شد و مورد بازجویى قرار گرفت. این مسئله چندین بار تکرار شد که به لطف خداى متعال توانست رهایى یابد.

در سال ۱۳۵۷ش به دلیل یک سخنرانى انقلابى در خوانسار تحت تعقیب قرار گرفت. و با اوج‏گیری انقلاب در سال ۱۳۵۷ش فعّالیت ‏های سیاسی خود را بر علیه رژیم ستم شاهی تشدید نموده و در شهرستان ‏های مختلفی چون: اراک، خوانسار و دزفول به سخنرانی و فعّالیت‏ های انقلابی پرداخت.

فعّالیت‏ های علمی در قم:

در ایام اول اقامت در قم مورد عنایت حضرت امام‏ خمینی (رحمة الله علیه) که در آن دوران در نجف به‏ سر می‏ برد قرار گرفته بود تا آنجا که در خصوص ایشان، حضرت امام دو نامهٔ مستقل از نجف به ایران نوشته‏ اند (یکی خطاب به فرزندشان مرحوم حاج احمد آقا رضوان الله علیه در مرقومه ی شریف ایشان به صبیّه ی خود خانم مصطفوی، و دیگری به برادرشان آیت‏ الله پسندیده رضوان الله علیه) که به وضع ایشان رسیدگی شود و مورد اهتمام قرار گیرد. این دو نامه جزو اسناد منتشر شده در صحیفه ی نور جلد دوم صفحه ۵۰۳ و جلد سوم صفحه ۱۳۳ از نامه ‏های حضرت امام رحمة الله علیه است.

****نامه حضرت امام به خانم مصطفوی ****

****بخش پایانی نامه ی حضرت امام به آقای پسندیده****

آیت‏ الله اراکی (دامت برکاته) از آغاز ورود به قم به همکاری با شهید قدّوسی و شهید بهشتی رضوان الله علیهما در مدرسة حقّانی دعوت شد و به تدریس علوم حوزوی در مدرسة حقّانی و نیز فعّالیت‏ های سیاسی بر علیه رژیم ستم شاهی پرداخت.

ایشان به استثناى سال هاى ۶۰ تا ۶۱ و نیز ۶۵ تا ۶۷ (حدود ۴ سال) كه در خوزستان به مسئولیت هاى متعدّدى اشتغال داشت، در بقیّهٔ اوقات (تا سال ۷۳) به طور مستمر در درس هاى خارج آیات عظام: وحید خراسانى (نزدیک به یك دورهٔ كامل)، مرحوم میرزا کاظم تبریزی (خارج فقه: بخشى از مباحث صلاة و بحث اراضى موات و مكاسب محرّمه، به مدت ۴ سال) و سیّد كاظم حائرى (خارج اصول و خارج فقه: مباحث طهارت، اجاره، حكومت اسلامى، اراضى موات، ولایت امر، خمس، اجتهاد و تقلید، و قضاء) شرکت جست و تحصیلات فقهی و اصولی خود را تکمیل کرد. معظم له اغلب آن درس ها را تقریر كرده است.

همچنین دروس حکمت الهی و فلسفه غرب را از جلسات درس مرحوم استاد آیت اللّه شهید مطهّرى رضوان الله تعالی علیه (اسفار)، مرحوم شهید آیت اللّه بهشتى رحمة الله (فلسفهٔ هگل، در ایّام تعطیل بین سال هاى ۱۳۵۵ – ۱۳۵۷ش)، آیت اللّه جوادى آملى حفظه الله و آیت اللّه مصباح یزدى دام ظلّه (نهایة الحكمة) بهره جست.

وی از سال‏ های آغاز تحصیل، به تدریس علوم حوزوی به تناسب هر دوره و مرحله پرداخت و از سال ۱۳۵۳ش به تدریس سطوح عالی در حوزهٔ نجف و سپس در حوزهٔ قم پرداخت.

متن نامۀ قدیمی حضرت استاد به آیت الله شهید قدوسی (ره)

حضرت آیت الله اراکی (حفظه الله) مدتی در مدرسه شهید حقانی مشغول تدریس بودند که در آن زمان آیت الله قدوسی (رضوان الله علیه) مدیریت مدرسه را عهده دار بودند و همچنین حضور فعالان سیاسی، انقلابی همچون شهید بهشتی (رحمة الله علیه) در آن مدرسه به چشم می خورد. معظم له در مورخ ۲۶/رجب/۱۳۹۷هجری قمری نامه ای خطاب به آیت الله شهید قدوسی (رحمة الله علیه) مرقوم فرمودند که به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

به پیشگاه استاد عالیقدر مخدوم معظم حضرت آقای قدّوسی دام ظلّه

پس از تقدیم سلام امیدوارم همیشه در سایۀ الطاف الهی مصون و مؤید بوده باشید.

باری غرض از تصدیع نخست این بود که مطالبی راجع به مدرسه به ذهن من آمده و مدتی است می خواهم خدمتتان عرضه دارم فرصت مناسبی پیش نمی آمد و حتی خواستم منزل خدمتتان برسم، آمدم گفتند: تشریف ندارند به هر حال احتیاج به تأکید نیست که در این مطالب هیچگونه غرضی نداشته و به جز رضای خدای بزرگ و افتخار داشتن، در خدمتی ناچیز به این متوسّله ی پر ارج منظوری ندارم.

از نظر این بنده –اگر چه امکان دارد اشتباه باشد و گرچه در مقابل انظار بزرگانی چون اعضای جلسه ی شورای مدرسه، ناچیز و بی ارزش است ولی چه کنم که نمی توانم خودداری کنم و از عرضه ی داشتن این نظر ناچیز چشم بپوشم.

وضع کنونی مدرسه با همه ی محاسنی که دارد معایبی نیز در آن به چشم می خورد که طبق تجربه ی این حقیر به چند نکته ی زیر اشاره می شود:

الف– در طلاب مدرسه عشق و شور به تحصیل کمتر دیده می شود، نوعاً خودجوش و خودجنبش نیستند، و به همین سبب است که محصولی که باید از فعالیّتها و کوششهایی که در مدرسه بمصرف میرود بدست آید دیده نمی شود.

ب– کارگر، دانشجو، هنرجو، یا هر جوینده ی دیگر، شناخت هدف، آینده نگری، سرنوشت اندیشی، نقشی اساسی در پیشرفت آنها در فعالیتها و کوششهایی که می کنند دارد.

کارگری که به آینده اش نیندیشد، دانشجویی که در سرش آینده ای طلایی نپروراند، هنرجویی که در فکر نتایج تلاش خویش نباشد، هیچگاه پیشرفت نمی کنند… اگر هم پیشرفتی کنند، اندک و ناچیز خواهد بود.

من در میان طلاب مدرسه – و شاید در طلاب غیر مدرسه نیز به همین اندازه یا بیشتر وجود داشته باشد- این خصلت را احساس کردم که بسیاری از آنها واقعاً نمی دانند که چه می خواهند بشوند، و چه نقشی را در آینده ایفا خواهند کرد. آیا مرجعیّت؟ آیا نویسندگی؟ آیا خطیب سرشناس شدن؟ یا هیچیک یا چیز دیگری هرچه خواهد باشد.

مقصود من این نیست که هر کسی باید در نظر داشته باشد مخصوصاً که در آینده چه خواهد شد بلکه منظور این است که آینده های جذّاب و جالبی که آنها را به سوی خود بکشند و در نتیجه فعالیتها و تلاشهای آنها بیشتر و پر محصول تر شود در آنها و در افکار و احساسشان یافت نمی شود.

ج– طلاب در بسیاری از مراحل درسی مدرسه تلاشهای متنوع و پخش دارند. تلاشهای فکری مخصوصاً تا جهت نگیرند، مرکزّ نشوند، کمتر محصول می دهند. در بعضی از مراحل درسی طلاب در زمینه های متباین و بی تناسبی فعالیت می کنند: فقه- فلسفه- عربی- انگلیسی- نهج البلاغه- تفسیرو …

این تنوع و اختلاف مسیر فعالیّت را پراضطراب و در نوسانی عجیب در می آورد. این نوسان و اضطراب تا چه اندازه بسود باشد نمی دانم؟

د– رابطه ی استاد و شاگرد در مدرسه مانند رابطه ای است میان دو فرد که از نظر کار و مسؤلیّت مستقل از یکدیگرند و هر یک برای خود کار می کنند مانند یک کارگر سیم کشی برق، با یک کارگر بنّایی که هر دو در یک ساختمان جمع شوند ولی هر یک برای خود کار کند، در عین آن که هر دو می دانند که یک ساختمان را سامان می دهند. رابطه ی شاگرد و استاد در مدرسه عیناً اینچنین است. محدوداست نطاق درس معیّنی که استاد می دهد، آن هم تا حدود معیّنی. نه استاد کاری به کار شاگرد دارد که اخلاقش چه جور است، فعالیتهای تحصیلی او در زمینه های مختلف تا چه اندازه است.. نیازهای او چیست، علل فکری، عقیده ها، ایده ها، تمایلات، و … او چیست..

و نه شاگرد کاری به کار استاد دارد، که اگر مشکلی، عقده ای، نیازی داشت با او در میان بگذارد…

این نحوه ارتباط یا بی ارتباطی کاملاً به ضرر شاگرد و مدرسه تمام خواهد شد.

ه– مدیریت مدرسه یک رهبری یک طرفه است. یعنی نحوه ای است از رهبری که فقط رهبر پیرو را به دنبال می کشد بدون آن که پیرو از خود نیز حرکتی جهشی، جنبشی بسوی رهبری داشته باشد. رهبری باید بگونه ای باشد که همانطور که رهبر می کشد و پیرو کشیده می شود.. از طرف خود پیرو نیز تمایل، انعطاف، گرایش به رهبری وجود داشته باشد.

شاید رهبری مدرسه بتواند وضع را کنترل کند، اهداف و برنامه هایی که باید به کار برده شود پیاده کند ولی تا چه اندازه این برنامه محصول دهد بستگی دارد که خود افراد نیز به آن برنامه دلبستگی داشته باشند گرچه این دلبستگی دلبستگی بالتبع باشد یعنی چون هیئت مدیره خواسته است می خواهیم.

ولی متأسفانه گویا هیئت مدیره، مدیریّت مدرسه از این عاطفه در دل طلاب برخوردار نیست، نمی دانم شاید علل زیادی داشته باشد ولی در ذیل بعضی از آن علل را تذکر خواهم داد.

و: و بالأخره در مراحل بالا نسبت به فقه و اصول بی توجهی شده است. نمی دانم شاید تشخیص بنده غلط باشد. من معتقدم که اگر فلسفه اهمیّت دارد چون که راهی به سوی جهان بینی اسلامی صحیح است فقه نیز به همان علّت همان اهمیّت را دارد.

جهان بینی اگر به نظریاتی درباره ی وجود هستی و جهان محدود باشد در زندگی انسان و اصولاً در اهدافی که ما در نظر داریم چه نقشی خواهد داشت؟ طبیعی است نقشی بسیار ناچیز..

بوسیله ی جهان بینی تنها که نمی توان مردم را به خوشبختی رساند؟ مگر می توان به وسیله ی نظریه های کلی درباره ی اصل وجود هستی و انسان، نیازهای امروز بشر را مرتفع ساخت؟ طبیعی است که نه برنامه های اسلامی که نیازهای واقعی انسانها را برطرف می کند، مگر نه این است که از راه فقه بدست می آید! خواهید گفت؛ فقهی که امروز متداول است نسخ شده از جوهر اسلام، و درگیر با مسائلی است که هیچ نیازی از بشر را برطرف نمی کند.

ولی باید دانست فقه نسخ شده را آیا به جز با شناختن آن می توان پاک و اصلاح نمود؟

اگر فقه امروز خود را درگیر با مسائلی غیر قابل اهمیّت نموده است ولی شیوه های استدلالی دقیق قواعد کلی، ضوابط، پایه های فکری، روندها، اثبات ها ، نفی ها و … جز به دریافت صحیح و دقیق همین فقه موجود امکان پذیر نیست.

یکی از عوامل بزرگی که در امر انقلاب فکری در هر زمینه متؤثر است همین شناخت پوسیده هاست تا از میان آنها گوهری شسته و زیبا بدست آید.

فلاسفه ی اروپا برای انقلاب فکری از بُن، گذشته را کوبیدند و لذا هنوز از آسان ترین عقد های فلسفی خلاص نشده اند.

صدر المتالّهین برای انقلاب فلسفی خویش افکار را سبک سنگین کرد، در غور افکار گذشته شنا زد و … سپس فلسفه ای به هم پیوسته و قدرتمند توانست تحویل دهد.

از این بیشتر مزاحم اوقاتتان نمی شوم.

آنچه به نظر من برای حل قسمتی از این مشکلات می رسد از قرار ذیل است:

۱– برای تشویق طلاب به درس و تحصیل راه هایی انتخاب شود که از جمله اعطای جوایز به طلاب خوب است. می توان به وسیله ی طرح مسائل یا تکلیف های متنوّع: تلخیص بعضی از مطالب درسی، انتقاد از بعضی مطالب درسی، پاسخ به سؤالاتی که راجع به بعضی از مطالب درسی داده می شود، مطالعه ی بعضی از کتابها و خلاصه کردن آنها و غیره … شاید بتوان از راه دادن جایزه به افرادی که از عهده ی این کارها برآیند شوق و عشق طلاب را تجدید کرد. البته از راه های دیگری نیز می توان استفاده نمود.

۲– از اساتید در هر مرحله از مراحل درسی که تدریس می کنند درخواست شود دو ماه حداقل یکبار نظرات خود را درباره ی وضع عمومی مدرسه، وضع خصوصی کلاس و وضع خصوصی دانشجویان یادداشت نموده و به دفتر مدرسه تحویل دهند. علاج ها، راه های اصلاحی که به نظرشان می رسد نیز یادداشت نمایند.

۳– اساتید بزرگ مدرسه از قبیل آقای مصباح و آقای بهشتی و … با تمام مدرسه مخصوصاً با شاگردان کلاسهای پایین در تماس باشند. می توان این تماس را بوسیله ی قرار دادن جلسات عمومی در هفته یکبار برقرار نمود که استاد مورد نظر با طلاب مدرسه روبرو شود و مشکلات آنها را پاسخ گوید.

و چه خوش بود اگر نظیر جلسه ی آقای بهشتی که در هفته ی آخر تحصیلی انجام گرفت هر هفته به وسیله ی یکی از اساتید متشخص مدرسه صورت گیرد.

۴– بعضی از مواد درسی مانند زبان؛ عربی، انگلیسی که در اصل پیکره ی افکار اسلامی دخالتی ندارند، اختیاری باشند. البته اختیار ابتدائی نه استمراری. که اگر کسی در اول سال تحصیلی اختیار کرد باید تا آخر سال به تمام لوازم آن برنامه ملتزم شود، و در حق او این ماده یک درس اصلی حساب می شود. و بهتر این است که به کسانی که در این برنامه شرکت می کنند امتیازی نیز داده شود.

۵– مدیریت مدرسه همچنان که دافعه دارد احتیاج به کمی جاذبه دارد، جاذبه از راه اظهار محبّت به طلاب، برطرف نمودن نیازهای شخصی آنان، تشویق آنان در جایی که کار شایسته ای از آنان صادر می شود. برقراری رابطه ی دوستی و رفاقت میان شخص مدیر و اساتید به خصوص اعضای جلسه ی شورا با اشخاص طلّاب. شرکت در بعضی از مناسبت هایی که طلاب تشکیل می دهند. شرکت در بعضی از مسافرت های گروهی گرچه به افراد مخصوصی از ممتازین طلّاب اختصاص یابد. وادار نمودن طلاب به انجام بعضی از فعالیت های دسته جمعی و همکاری با آنان در آن فعالیّت.

۶– شخص مدیر در روز حداقل باید دو ساعت در مدرسه بیکار باشد یعنی کارش سرکشی از حال طلاب، ورود در بعضی از اطاقها، نشستن با آنها، صحبت با آنها و غیره.

نباید مدیر طوری باشد که هر گاه یکی از طلاب بخواهد با او صحبت کند، و حتی اگر این صحبت خیلی بی ارزش باشد – البته این استثنا می خورد- تنها پاسخ او این باشد= که کار دارم یا این که اصولاً کسی جرأت صحبت کردن با او را نداشته باشد.

۷– به اضافه ی جلسه ی شوری هیئت مدیره، جلسه ای میان اساتید هر کلاس در ماه یکبار یا کمتر یا بیشتر – که فکر کنم کمتر از آن نمی شود- که محصول این جلسه به جلسه ی شورای بزرگ داده شده و بررسی شود.

بسیاری از نکات را اساتید کلاس های پایین در نتیجه ی تماسی که با افراد دارند می توانند دریابند که اساتید کلاسهای بالا و عموم اعضای هئیت شورا نمی توانند بر آنها اطلاع پیدا کنند. ( این جلسه شاید بتواند جای نوشته هائی که در بند ۲ اشاره رفت بگیرد).

۸– نسبت به کتابهای درسی نظر شخصی اینجانب این است؛ نسبت به کتابهای سنین اولی عربی آسان و صرف ساده و غیره جای کتابهایی مانند کتابهای ذیر را نمی تواند بگیرد:

– صرف محی الدین عبدالحمید که در آخر جزء دوم شرح ابن عقیل چاپ شده است.

– نحو مبادی العربیه، یا المنهاج، یا دروس فی العربیه..

– و به جای سیوطی شرح ابن عقیل. و به جای جلد دوم اصول مظفّر: الاصول العامه ی للفقه المقارن تألیف استاد عالیقدر سید محمد تقی حکیم.

۹– برنامه های اخلاقی ضروری است، چه بهتر اگر از بعضی از اساتید استدعا می شد برنامه های اخلاقی برای طلاب برگزار کنند. دروس اخلاقی شروح بعضی از ادعیه گرچه به عنوان یک ماده ی درسی مستقل درآید. شرح دعای ابوحمزه، شرح دعای کمیل، زمینه ی خوبی برای تربیت و پرورش خصایل اخلاقی است.

حقیر درس اخلاق را در صورتیکه از مکتب اهل بیت مایه گیرد می پسندم و گرنه … و بهترین وجه برای این مایه گیری دو راه است:

۱ – سیری در کمالات و خصائل پاک آنها که با روایات اخلاقی وارده از آنها آمیخته باشد.

۲– سیری در دعاهایی که از آنها وارد شده است مانند ادعیّه ی صحیفه ی سجادیّه و دعای ابوحمزه و کمیل.

بیش از این مصدع نمی شوم. از جسارت و زبان درازی خودم خجلم، امید عفو دارم.

۴ رجب/۹۷ محسن اراکی

متن یادداشتی که شهید بهشتی (رضوان الله علیه) در حاشیۀ نامۀ معظم له مرقوم فرمودند به شرح زیر است:

“بسیار جالب و شایان توجه و مذکِّر ۵۶/۶/۲۹ “

****متن نامۀ معظّم له ****

ورود به عرصهٔ استان خوزستان:

پس از پیروزی انقلاب جهت فعّالیت‏ های فرهنگی از سوی دفتر حضرت امام رحمة الله علیه به اهواز و سپس خرّمشهر و آبادان اعزام شد و از آن تاریخ فعّالیت‏ های فرهنگی گسترده ‏ای در خوزستان و به ویژه خرّمشهر آغاز نمود.

در سال ۱۳۵۸ش در خرّمشهر نخستین حوزهٔ علمیه را به نام «مرکز الدراسات الإسلامیة» تأسیس نمود و نیز مرکز فرهنگی «التوعیة الإسلامیة» جهت ترویج فرهنگ اسلامی در شهر و روستاهای اطراف پایه‏ گذاری کرد و فعّالیت فرهنگی گسترده‏ ای را در آن منطقه به راه انداخت.

در آغاز سال ۱۳۵۹ش از سوی مرحوم شهید بهشتی و قدّوسی رضوان الله علیهما به عنوان حاکم‏ شرع آبادان و خرّمشهر منصوب شد و در کنار فعّالیت‏ های فرهنگی به فعّالیت قضایی در این دو شهر پرداخت.

حضور در جبه ‏های دفاع مقدس:

پس با آغاز جنگ تحمیلی در شهریورماه سال ۱۳۵۹ش در کنار رزمندگان در خطوط مقدّم جبهه‏ های خرّمشهر به دفاع از اسلام و میهن اسلامی و پشتیبانی و تقویت رزمندگان اسلام پرداخت و پس از سقوط خرّمشهر با تداوم حضور در جبهه‏ های نبرد در آبادان دفاع از مرزهای اسلامی و تقویت و حمایت فکری و عملی از رزمندگان را ادامه داد. او شخصاً در عملیات‏ های رزمی گوناگونی در کنار رزمندگان اسلام حضور یافته و نقش مؤثّری در تقویت روحیه رزمندگان اسلام در جبهه‏ های نبرد آبادان و خرمشهر ایفا نمود. او با حضور مستقیم در عملیات بیت المقدس در کنار رزمندگان در فتح خرّمشهر مشارکت نموده و در این عملیات مجروح شد.

در سال ۱۳۶۲ش شاخه نظامى مجلس اعلاى انقلاب‏ اسلامى عراق را تأسیس نمود که بعدها به «سپاه نهم بدر» معروف شد. وی از سال ۱۳۶۶-۱۳۷۵ش مسئولیت نمایندگى ولىّ‏ فقیه در نیروهاى سپاه بدر را نیز بر عهده داشت.

فعّالیت‏ های قضایی و علمی در خوزستان:

آیت‏ الله اراکی حفظه الله تعالی در سال ۱۳۶۰ش به عنوان ریاست دادگاه‏ های انقلاب‏ اسلامی خوزستان منصوب شد و مهم‏ ترین نقش را در پاکسازی خوزستان و به ویژه مناطق جنگی از عناصر گروهک‏ها و برقراری امنیت کامل در شهرهای خوزستان ایفا نمود.

با حضور در شهر اهواز در سال ۱۳۶۰ش در کنار فعّالیت قضایی به تدریس در حوزهٔ علمیهٔ اهواز پرداخته و نقش مؤثری در فعّالیت‏ های فرهنگی سطح شهر و تقویت و حمایت مراکز و نیروهای فعال فرهنگی ایفا نمود.

در سال ۱۳۶۰ش علاوه بر مسئولیت‏ های قضایی پیشین، ریاست کل دادگستری استان خوزستان را به عهده گرفت و تحوّلی بنیادین در ساختار دادگستری به وجود آورد که حضور گستردهٔ فقیهان وارسته و قضات متعهّد در ترکیب دادگستری خوزستان از جلوه‏ های این تحول بود.

در سال ۱۳۶۲ش جهت ادامهٔ فعّالیت‏ های علمی به حوزهٔ علمیهٔ قم بازگشت و به ادامهٔ درس و تدریس در این حوزه پرداخت.

امامت جمعهٔ شهرستان دزفول:

پس از رحلت مرحوم آیت‏ الله قاضی رحمة الله علیه (نخستین امام جمعهٔ شهرستان دزفول پس از انقلاب) در آغاز سال ۱۳۶۵ش بنا به درخواست مردم دزفول از سوی حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) به عنوان نمایندهٔ ایشان و امام جمعهٔ دزفول منصوب گشت.

با حضور در شهر جنگ‏ زدهٔ دزفول، فعّالیت‏ های گسترده‏ ای در خدمات‏ رسانی به مردم انجام داد که تسریع در بازسازی شهر، تکمیل و تجهیز بیمارستان بزرگ دزفول، حلّ مشکل زمین مسکونی مردم، تأسیس مجتمع بزرگ فرهنگی دزفول، توسعه حوزهٔ علمیه، تأسیس دانشکدهٔ اصول دین (واحد دزفول)، تأسیس بنیادهای خیریهٔ متعدّد (از جمله: بنیاد خیریهٔ امام خمینی رحمة الله)، راه‏ اندازی و دبیرکلی کنگرهٔ بزرگ شیخ انصاری (رضوان الله)، راه‏ اندازی جنبش مدرسه‏ سازی، کمک در راه‏ اندازی دانشگاه‏ های آزاد و پیام‏ نور، مجوّز راه‏ اندازی دانشکده علوم پزشکی دزفول، کمک به توسعه راه‏ اندازی شاخه شمالی دانشکدهٔ شهید چمران دزفول، بازسازی مساجد، راه‏ اندازی هستهٔ مرکزی حزب‏ الله دزفول، و ده‏ ها توسعهٔ فرهنگی و خدماتی دیگر و نیز فعّالیت‏ های گوناگون دیگر در جهت خدمت به مردم، بخشی از فعّالیت‏ های ایشان در دورهٔ تصدّی امامت جمعهٔ دزفول بود که در نتیجهٔ این فعّالیت‏ های استثنایی فرهنگی و خدماتی در سطح شهر، از سوی شورای مرکزی ائمّهٔ جمعه به عنوان «امام جمعهٔ نمونه کشور» برگزیده شد.

تأسیس مجمع اندیشهٔ اسلامی:

آیت‏ الله اراکی دام ظلّه در سال ۱۳۶۶ش با همکاری جمعی از اندیشمندان حوزوی «مجمع اندیشهٔ اسلامی» را در قم تأسیس نمود که خدمات علمی فراوان آن بر اهل فضل و علم پوشیده نیست. از جمله این فعّالیت‏ ها انتشار دورهٔ کامل آثار شیخ انصاری (رحمة الله) و احیای برخی کتاب‏ های نفیس علمای شیعه و تأسیس و انتشار مجلهٔ علمی «الفکر الإسلامی» و ده‏ ها عنوان کتاب دیگر که برخی از آنها کتاب سال معرفی شده است.

ورود به مجلس خبرگان رهبری:

معظّم‏ له، در سال ۱۳۶۹ش از سوى مردم شریف خوزستان به دورهٔ دوّم مجلس خبرگان رهبرى راه یافت و مجدّداً در سال ۱۳۷۷ش به نمایندگی از این استان در مجلس خبرگان برگزیده شد و به عضویت کمسیون تحقیق، در این مجلس، درآمد.

فعالیت‏ ها در اروپا

ورود به عرصهٔ فعّالیت در اروپا:

در سال ۱۳۷۳ش به دستور مقام‏ معظّم‏ رهبری دام ظلّه جهت تأسیس مرکز بزرگ اسلامی انگلیس و راه‏ اندازی نمایندگی مقام ‏معظّم ‏رهبری در انگلیس حضرت آیت الله اراکی دامت برکاته به این کشور اعزام گردید. در مدت تصدّی این مسئولیت ضمن ایجاد تحرک بی سابقه‏ ای در فعّالیت‏ های اسلامی انگلیس و اروپا، به تأسیس ده‏ ها مؤسسهٔ فرهنگی و دینی در انگلستان و شهرهای مختلف اروپا پرداخت و تحوّلی گسترده در زمینه‏ های فعّالیت‏ های فرهنگی – اسلامی در اروپا و به ویژه انگلیس به وجود آمد.

فعّالیت‏ های بنیادین فرهنگی در انگلیس:

تأسیس مرکز بزرگ اسلامی انگلیس در لندن، مرکز بزرگ اسلامی Sakina Trust، مسجد امام حسین لندن، مسجد اسلامی کرولی لندن، مرکز اسلامی منچستر، مرکز اسلامی بیرمنگهام، مرکز اسلامی نیوکاسل، مرکز اسلامی کاردیف، مرکز اسلامی اهل‏ البیت گلاسکو، مجتمع آموزشی و فرهنگی ایرانیان در لندن، مؤسسهٔ بهار (ویژهٔ تازه‏ مسلمانان)، بنیاد جوانان فجر، مؤسسهٔ بانوان مسلمان، بخشی از فعّالیت‏ های بنیادین ایشان در مدّت مأموریت در انگلستان بود.

پایه‏ گذاری‏ های علمی در انگلیس:

معظم له در عرصهٔ تأسیس مراکز علمی – پژوهشی ایرانی و اسلامی در انگلیس نیز فعّالیت‏ های بسیاری انجام داده است از جمله: تأسیس حوزهٔ‏ علمیه امام‏ حسین (علیه السلام) در لندن (از مراحل ابتدایی تا مرحلهٔ خارج)، کالج (دانشکدهٔ) علوم‏ اسلامی لندن Islamic College for Advanced Studies، دانشکدهٔ Oxford Academy در شهر علمی آکسفورد (که هم اکنون در اختيار دانشگاه آزاد است و با نام Azad University مشغول به فعالیت است)، کرسی شیعه‏ شناسی در دانشگاه بزرگ کمبریج، کرسی شیعه‏ شناسی در دانشگاه بریستول، دفتر همکاری‏ های علمی اسلامی در دانشگاه SOAS لندن، انجمن علمای مسلمان اروپا، و تعداد دیگر از مؤسسات فرهنگی، علمی و دینی.

فعّالیت‏ های گوناگون فرهنگی خارج از کشور:

فعّالیت‏ های فرهنگی گسترده‏ ای نظیر کنگره‏ های مهم و بین‏ المللی علمی و دینی: گفتگوی تمدن‏ ها، تحلیل و بررسی تروریسم، فرهنگ و تمدّن اسلامی ایران، کنگرهٔ نورآوری‏ ها در اندیشهٔ امام‏ خمینی رحمة الله علیه، کنگرهٔ مصلح جهانی در ادیان آسمانی، کنگرهٔ بررسی اندیشه و افکار مولانا جلال‏ الدین رومی، و ده‏ ها کنگره و همایش علمی که با همکاری مؤسسات علمی برجستهٔ اروپا و آمریکا و مشارکت اندیشمندان ایرانی، اروپایی و آمریکایی وسایر کشورهای جهان انجام گرفت، و نیز راه‏ اندازی ده‏ ها مجله و نشریه به زبان‏ های مختلف انگلیسی، فارسی، عربی و اردو، بخشی از فعّالیت‏ های فرهنگی گستردهٔ ایشان در مدّت مأموریت نمایندگی مقام‏ معظّم‏ رهبری حفظه الله در انگلیس بود.

بازگشت به قم:

سرانجام در سال ۱۳۸۴ش پس از ۱۰سال فعّالیت، با کسب اجازه از مقام‏ معظّم‏ رهبری به وطن بازگشت و فعّالیت‏ های گذشته علمی و فرهنگی خود را در داخل کشور ادامه داد.

پس از بازگشت از انگلیس، با حکم مقام‏ معظّم‏ رهبری دام ظلّه به عضویت شورای‏ عالی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، و نیز شورای‏ عالی مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) منصوب شد. و با انتخاب شورای‏ عالی مجمع مزبور، به عنوان نایب‏ رییس و دبیر شورای‏ عالی و همچنین سرپرست مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) منصوب گردید.